به دلیل استقبال و توجه خوانندگان هنردوست و هنرمند به سری مقالات 'چگونه یک اثر هنری را تجزیه و تحلیل کنیم؟' در ادامهی ارائه روش تجزیه و تحلیل نقاشی، به 'روش تجزیه و تحلیل عکس' نیز میپردازم. در مقالات آتی با انتخاب عکسی مناسب با کمک و همراهی شما خوانندهی فرهیخته به تجزیه و تحلیل آن خواهم پرداخت. پیشنهادات و مشارکت صمیمانهی شما عزیران را تمنا دارم.
"نگاه تو مهم است، نه در آنچه مینگری." – آندره ژید (مائدههای زمینی)
گام اول:
توصیف عکس: شامل شرح موضوع عکس و صحبت از محیط اتفاقی عکس است. اطلاعاتی دربارهی عکاس، زمان عکاسی و محیط اجتماعی که عکس از دل آن سربرآورده است. این مرحله مهم است زیرا باعث گردآوری اطلاعاتی است که به درک عکس کمک میکند.
توصیف یعنی گفتن و نوشتن از آنچه که به شکل واقعی در تصویر میبینیم. اگر میگوییم "درخت"، بهتر است از شکل و حرکت برگها و شاخهها و از احساسی که برمیانگیزند سخن بگوییم. درختِ موجود در عکس چه تفاوتی با سایر درختان دارد.
همچنین گفتن و نوشتن از مراحل دیدن و درک تصویر است. چشمانمان چه چیزی را دریافت میکنند و در نگاه اولیه به چه چیزهایی اهمیت میدهند. چگونه چشمانمان بر روی عکس درحرکتند، و آیا پس از گردش در درون عکس، به نقطه اصلی بازمیگردند؟
توصیف دقیق به قضاوت ما از عکس کمک بسیاری میکند و باعث میشود تا ما در قضاوتمان کمتر دچار خطا و اشتباه شویم. به این شیوه است که بهتر میتوان به واقعیتها دسترسی پیدا کرد.
معمولاً اطلاعات توصیفی را میتوان از دو منبع به دست آورد: 1.خود عکس و دقت در درون آن 2.منابع بیرونی مانند کتابخانه، خود عکاس، نشریات و...
گزینش و انتخاب مناسب کلمات در توصیف عکس، میتواند به اندازهی خود عکس دارای بیانی هنرمندانه و گویا باشد.
گام دوم:
توجه به موضوع عکس: موضوع عکس، تمایل جدی عکاس به امور پیرامونش را افشا میکند. چه چیزی در زندگی هنرمند عکاس آنقدر مهم است که موضوع عکاسی او را به خود اختصاص داده است؟ تصویر چهرهی یک کارگر خسته از کار در معدن، یا کودکی گمشده در بازار که با نگرانی به دنبال والدین خود میگردد، یا عکس زنبور عسلی که در حال جمعآوری گردههای گل است، یا تصویر کشتهشدگان در یک حمله تروریستی، و یا عکسی از طبیت بیجان و... همگی میتواند بر اساس دغدغهها و تمایلات عکاس مورد توجه وی قرار گرفته و در قاب لنز دوربین او جای گیرد.
علاقهی وافر مردم به نگهداری تصاویر لحظات و سوژههایی که یا کمتر در تیررس نگاهشان قرار دارد و یا با موضوع آن بیگانه هستند، از جمله مواردی است که عکاس را به انتخاب آن ترغیب میکند.
گام سوم:
توصیف فرم عکس: فرم چیزی نیست جز چگونگی ارائه یک موضوع و سوژه. شاید بتوان از یک موضوع واحد، بینهایت عکس گرفت. عکاسی کردن از زوایا و با نورپردازیهای گوناگون و با استفاده از ابزارهای جانبی دوربین مانند عدسیها و فیلترها، هر یک میتواند گونهای باشد از امکان ارائهی یک موضوع که در دل خود مفاهیم متفاوتی را ارائه میدهد.
عناصر بصری عکاسی از فرمهای هنری نقاشی و طراحی نشات گرفته است: نقطه، نور، خط، شکل، رنگ، بافت، فضا و... سایر عناصر صوری مورد استفاده در عکاسی عبارتند از: میزان سیاه و سفیدی، تراکم و تضاد رنگها (کنتراست)، نقطه دید (فاصله سوژه با دوربین)، زوایهی عدسی، کادر و لبه، عمق میدان و درجه وضوح.
تحلیل فرم تصویر دو بعدی، میتواند حاوی این موارد باشد: تاثیر حسی و عمیق عکس، تحلیل پیشزمینه و پسزمینه، استفاده از قاب، عمق میدان و بکارگیری آن در عکس، توازن (متقارن یا نامتقارن)، روابط سطح و پیکره (چگونه هنرمند همزمان هم اقدام به آفرینش پسزمینه میکند و هم پیکرهها)
از نظر منتقدان عکس، شیوههای استفاده از عناصر گفته شده "اصول طرح" نامیده میشود که شامل مقیاس، تناسب، وحدت در تنوع، تکرار و ریتم، توازن و هماهنگی است.
عکاسی سیاه و سفید، عکاسی رنگی
مقایسهی عکاسی سیاه و سفید با عکاسی رنگی همانند مقایسهی سینمای صامت با سینمای ناطق است. اگر این مقایسه برای برتری بخشی به یکی از آنها باشد، قیاسی منصفانه نخواهد بود. زیرا هر یک از آنها در دوران خود در حد و اندازهی یک سبک و مکتب هنری، از تمامیت و کمال لازم برخوردار بوده و هستند.
شاید امروزه امکانات و ویژگیهایی که عکاسی رنگی فراهم میکند تا یک عکس جلوههای بصری متنوعی داشته باشد ما را از ارزش هنری عکسهای سیاه و سفید رایج در گذشته غافل سازد. اما با مراجعه به عکسهای سیاه و سفید برگزیده، کمتر کاستی و نقصی را در فرم و محتوای آنها مشاهده خواهیم کرد.
به لطف تکنولوژیهای نوین، دوربینهای گوناگون امروزی نیز قادرند ما را در گرفتن عکسهای سیاه و سفید در کنار عکسهای رنگی همراهی کنند.
کمپوزیسیون و یا ترکیببندی
هر چند میتوان بینهایت رابطه میان عناصر بصری متصور شد، اما سه اصل کلی در درون این روابط حاکم است که یک اثر را حداقل در اندازهی کلاسیک آن، به اثری هنری تبدیل میکند. این اصول عبارتند از: هماهنگی، وحدت و تنوع.
*وحدت اجزا و عناصر، شکلدهندهی اثر هنری از لحاظ محل قرار گرفتن، اندازهها، تناسبات، کیفیات و جهت عناصر است.
*هماهنگی همان وجود نظم و ترتیبی است میان اجزا، تا بیانی روشن و گویا را القا کند.
*تنوع نیز در چند وجهی بودن اثر نمایان خواهد شد که با تحرک و پویایی، جذابیت عاطفی و بصری تولید میکند.
گام چهارم:
تحلیل عکس: ارتباطات میان عناصر صوتی و تصویری و تاثیرات احساسی آن، بخشی از تحلیل به شمار میآید. سخن گفتن از سکون، پویایی، تناسب و یا کماهمیتی که تصویر القا میکند.
آیا تصویر میتواند درک و فهم جدیدی از چشماندازهای پیشین زندگی روزمره ارائه کند؟
آیا این تصویر بازتابی است از جذبهی هنر انسانی و یا هنر خود طبیعت؟
آیا عکاس توانسته است یک لحظه احساسی را شکار کرده و برای بینندگان به ثبت برساند؟
و آیا تصویر، تفسیری است از یک برداشت مشترک اجتماعی و یا تلقی است کاملاً فردگرایانه؟
_________________________________________
در این نوشته از کتب زیر استفاده شده است:
1. تری برت، نقد عکس، ترجمه اسماعیل عباسی و کاوه میرعباسی، نشر مرکز، 1379
2. هادی شفائیه، فن و هنر عکاسی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.